تو را می جویم

دیشب که نبودی تمام پنجره های کلبه ام غبار بی کسی گرفتند.

ای نور شبهای بی ستاره ام!ای ماه شبهای تنهایی ام!

دلم در عطش مه ها و نیلوفرها می سوزد.

تو که ماه شبهای منی، ببار و دل تشنه ام را سیراب کن.

میان تنهایی نیلوفرها، میان رازو نیاز عاشقانه ی شقایق ها، دلم در التهاب تپش

پنجره های کلبه ام چه بی صدا فریاد می زنند و نگاهم در انتظار بارش بارانی از رحمت تو

چه بی صدا پلک بر هم می گذارند.

من به تنهایی دلم خو گرفته ام، می دانم که تو درمان درد خستگی و گریه های منی.

ای درمان همه درد! ای نوش داروی همه درد! ای زلال همه عطش ها! تو را می خوانم.

تو را می جویم از انتهای عاشقانه ترین ترانه های دلواپسی، گوشه به گوشه ی قفس دلواپسی ام

تو را می خوانم.

دلم را بنواز، دستم را بگیرونگاهم را به اوج آسمان هایی که هر چه پرستوی عاشق پر می زند برسان.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد